سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اشتباه ...

آنکس که می گفت دوستم دارد

 عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد

 رهگذری بود که روی برگهای خشک پاییزی راه می رفت

صدای خش خش برگها همان آوازی بود که

 من گمان میکردم میگوید:

دوستت دارم.

...


سلول عشق

آهای تویی که از چشات یه عمریه دور دلم

به خاطر داشتن تو همیشه مغرور دلم

اسکله ناز چشات حریم امن قایقم

تو ساعت یه ربع به عشق عقربه دقایقم

گرمی دستای تو رو به صد تا دنیا نمی دم

هر وقت که یارم تو بودی بی کسی رو نفهمیدم

نفهمیدم چجور گذشت بی کسی و آوارگی

نفهمیدم چجور گذشت روزای سخت سادگی

یه هو یه موجی اومد و قایق و کند از اسکله

قایق من اواره شد الان یه عمره تو گله

تو بند دل سلوله عشق حبس نگاتو می کشم

ولی بازم رو میله هاش عکس چشاتو می کشم

ای قصه بی سر و ته شعر بدون قافیه

برای مرگ این صدا نبودن تو کافیه

اهای نت هشتم من اهای تو سیم اخرم

یه روز میام هرچی غمه از روزگارت می برم.

تو بند دل سلوله عشق حبس نگاتو می کشم

ولی بازم رو میله هاش عکس چشاتو می کشم

...


صندلی انتظار

برای پرپر شدن اقاقی

برای بوسه های اتفاقی

تو این روزا که مثل شب سیاهه

منتظر نور کدوم چراغی ؟؟؟

برای لحظه های بی قراری

ساعتای کشنده ی خماری

نعشه میکردی دلمو یه روزی

الان خزونی کدوم بهاری ؟؟؟

رو صندلی انتظار میشینم

گلای باغ حسرت میچینم

یا مثل سابق میشی بر میگردی

یا نمیخوام دیگه تورو ببینم

...

..

.